
روایت شطح
معرفی کتاب روایت شطح
احمد عزیزی در کتاب روایت شطح (شطح جدید)، آرای فلسفی و عقاید عرفا را با بیانی شطح گونه آورده است. متن این کتاب در برخی قسمتها بسیار ادبی، گاهی بسیار کنایه آمیز و گاهی جدی است.
در بخشی از کتاب روایت شطح میخوانیم:
من حاضرم ساعتها درباره این حقیقت با سایهها صحبت کنم. جهان را مىشود در یک دسته گل سرخ به آغوش گرفت. مىشود روى پوست درختى دست کشید و ابدیت را مکاشفه کرد.
مىتوان بر شانههاى شفع بالا رفت، از میان شاخههاى متبرکِ وتر به باغ باران خورده سپیده دم عروج کرد. مثل کبوترى بر بال آگاهى نشست و مثل نیلوفرى در آبهاىِ جهان پرواز کرد.
چه کسى مىگوید جذر و مدِّ گیاهان اتفاقى است؟ نمىتوان به اعماق سنگها سفر کرد؟ این معرفت پوپرى است که براى همه چیز یک دیکشنرى زیر بغل دارد. دیکشنرى مجهولى که معادل هر کلمهاش یک علامت تعجب فلسفى و زیر هر صفحهاش، آهنگِ هیچى ملایم به گوش مىرسد.
معرفت پوپرى، معرفتِ بىمعرفتى است. یعنى ما منتظر هیچ ابدیّت و معطل هیچ ایستگاه تاریخى عظیمى نباشیم و این معرفت انکار و انکارِ معرفت است. معرفت مثل مخمل نوازش بدست مىآید. معرفت سینه جوشان سماور است با سینى چاى تبسم.
معرفت، حسى است که با مشاهده یک شاخه شکوفه در ما آتش مىگیرد و ما را از پوتینهاى خیسمان به کوچههاى بارانى و مه آلودِ کودکى مىبرد. جهان مثل آفتابگردانى خندان در آینه خورشیدىِ خداوند، لبخند مىزند و سنجاقکها و فرشتگان و پیچکها با یکدیگر دم گرفتهاند و ترانه توحید مىخوانند.
من بر خلاف پوپر با قاطعیت مىگویم که هستم و با تمام وجود به عشق تعلق دارم.
من حتى یک قدم جلوتر مىگذارم تا به خداوند برسم و فریاد بزنم همین الآن نسیم نَفَس نازکِ دوست از چَمنِ سبز سجادهها مىآید. پس دم به دم برگهاى داودى درود بفرستیم و کنار شاخه گل محمدى به پروردگار زیبا و مهربان خویش خیره شویم که براى ما خورشید را افروخته است. اما شما در سوراخهاى سیاه استدلال خزیدهاید و با نیزههاى زهرآلود منطق مدرنتان ما را به میان طبالان میان تهى تمدن، سیرکداران بتها و بندبازان شعبده ماشینى فرا مىخوانید. به زیر پروژکتورهاىِ قوى استدلال که با برق چرت بادیهنشینان و علم زدگان کار مىکند در محاصره آدمهاى آهنین! ما را به بحث پیرامون شبنم و عشق و لایحه قانونى حیات آبزیان فرا مىخوانید.
شاید اولین باریست که من دارم شوخى شوخى همه چیز را جدى مىگیرم و براى آدرس مشخص نامه مىنویسم، زیرا اغلب نامههاى من بىمقصد و بیشتر کبوترانِ مطلبم، بى پشتباماند.
منابع
موضوعات
ادبیات پارسی
